۱۳۹۲ مرداد ۲۳, چهارشنبه

جمعه الصلیب

جمعه الصلیب ... روز که عیسی میسح به صلیب کشیده میشود ....
جمعه:
این روز در واقع از همان سحرگاه شروع شد! حوالی سحرگاه روز جمعه به او خیانت شده و او را دستگیر میکنند( متی 26: 47-56 و مرقس 14: 43-52 و لوقا 22: 47- 53 و یوحنا 18: 2- 12 ) همۀ شاگردان او را ترک کردند و می گریزند( متی 26: 56 و مرقس 14: 50 – 52 ) سپس پس از به بند کشیدن و محکم بستن او، ابتدا او را همان شبانگاه به نزد حنا که پدر زن قیافا کاهن اعظم وقت بود بردند( یوحنا 18: 12) از آنجا شبانگاه پس از محاکمه کردن عیسی توسط حنا، او عیسی را دست بسته تحویل قیافا، کاهن اعظم داد( یوحنا 18: 24) قیافا عیسی را به جرم ادعای الوهیت که خود را مسیح و خدای زنده خوانده بود به مرگ محکوم کرد( متی 26: 57- 64 و مرقس 14: 62-64 و لوقا 22: 70-71 ) در طول شب،قبل از اینکه صبح شود، عیسی توسط سربازان معبد مسخره شد، توهین شد، خوار شد، کتک خورد و تمام شخصیت او را خرد کردند.( متی 26: 67- 68 و مرقس 14: 65 و لوقا 22: 63- 65 . یوحنا 18: 22)
صبح زود شورای یهود، مرکب از بزرگان و رهبران قوم و از فرقه های برجستۀ یهود( فریسی، صدوقی، کاتبین، اسنز ) برای محکومیت عیسی یکبار دیگر شوری کردند.( متی 27: 1 و مرقس 15: 1 و لوقا 23: 1 ) تازه خورشید طلوع کرده بود که عیسای خداوند را پس از یک شب طولانی ، شبی که خواب هرگز به چشمان او راه نیافته بود، شبی پر از درد و رنج و شکنجه، دست بسته و زنجیر شده، در میان خیل سربازان و رهبران قوم؛ عیسی به نزد پیلاطس آوردند، نه به جرم ادعای الوهیت، بلکه به اتهام اینکه خود را پادشاه یهود میخواند!! تا بتوانند اجازه مرگ او را از طرف حکومت روم بگیرند!( متی 27: 1-2 و مرقس 15: 1-5 و لوقا 23: 1-5 و یوحنا 18: 29-40 ) پیلاطس عیسی را محاکمه کرد، وقتی فهمید او اهل جلیل است، او را نزد هیرودیس فرستاد( لوقا 23: 6- 12) پس از اینکه هیرودیس و سربازان او عیسی را به اندازۀ کافی مسخره کرده، به او توهین کردند، او را دست بسته به نزد پیلاطس برگرداند( 23: 13) پیلاطس با اهل شوری جمع شد و برای بار آخر با آنان در بارۀ محکومیت عیسی به مرگ( آنچه که یهودیان به دنبال آن بودند) گفتگو کرد. نتوانست آنان را قانع کند. دستان خودش را به خون عیسی شست، بزرگان قوم و مردم خون عیسی را به گردن خود و فرزندان خود گرفتند. پیلاطس برنابا، یک دزد و راهزن را بنا به رسم سالیانۀ خود در عید فصح، آزاد کرد و عیسی را به دست سربازان سپرد تا او را شلاق بزنند و مصلوب کنند( متی 27: 24- 31 و مرقس 15: 9- 20 و لوقا 23: 13- 25 و یوحنا 19: 12- 16 ) تمام این رویدادها تقریبا از صبح روز جمعه تا قبل از ساعت نه صبح روی داد. در ساعت نه صبح عیسی را مصلوب کردند.( متی 27: 31-56 و مرقس 15: 20-41 و لوقا 23: 26-49 و یوحنا 19: 17- 30 ) بین ساعت نه صبح تا ساعت سه بعد از ظهر عیسای مسیح بر روی صلیب بخاطر من و تو نه تنها گناه من و تو را بر خود گرفته و رنج میکشید و تنبیه پدر خود را بخاطر من و تو بر خود گرفته بود، بلکه او که هرگز گناه را نشناخته بود ، برای من و تو تماما گناه شد. بر بالای صلیب درست در اوج درد موحش و عظیم صلیب در شرف جان دادن بود، اما او هفت بار سخن گفت: برای دشمنان خویش طلب آمرزش نمود( لوقا 23: 34 ) مادرش را به دستان یوحنا میسپرد( یوحنا 19: 26-27 ) میگوید که تشنه است( یوحنا 19: 28 ) دزدی را که با او مصلوب شده بود پس از ایمان آوردن به او، وارد بهشت کرد( لوقا 23: 42-43 ) روح خود را به دستان پدر خویش سپرد( لوقا 46) خدا او را بدلیل گناه کار بودنش( گناهان ما بر او) ترک کرد پس او این دوری از پدر را با فریادی بزرگ و دردناک اعتراف کرد( متی 27: 46 و مرقس 15: 34 ) و میگوید که تمام شد( یوحنا 19: 30) در ساعت سه بعد از ظهر آخرین نفس را میکشد و میمیرد( متی 27: 50 و مرقس 15: 37 و لوقا 23: 46 و یوحنا 19: 30 ) چون به روز شنبه که عید فصح بود میرسیدند نباید هیچ جسدی بیرون میماند. پس دستور دادند پس از عذاب کشیدن شش ساعته، پاهای مصلوبین را شکسته تا به مرگ آنها سرعت بخشند و جسدها را از صلیب پایین بیاورند. استخوان پای دو دزد را میشکنند، اما عیسی چون مردۀ بود، استخوان پای او را نمیشکنند. در عوض سربازی برای اینکه مطمئن شود او مرده است با نیزه ای به پهلوی او میزند، اب و خون از آن جاری میشود که نشان مرگ او بود( یوحنا 19: 31- 37) یوسف اهل رامه از پیلاطس میخواهد که جسد عیسی را برای دفن کردن به او بدهد و پیلاطس پس از مطئمن شدن از مرگ عیسی جسدش را برای دفن کردن به یوسف رامهایی میدهد و یوسف عیسی را در مقبره ایی در باغ دفن میکند( متی 27: 57- 60 و مرقس 15: 42- 47 و لوقا 23: 50- 56 و یوحنا 18: 38- 42 ) تقریبا قبل از غروب خورشید روز جمعه عیسی در قبر قرار گرفت، یوسف رامهایی و نیقودیموس کفن و دفن او را تا حدودی انجام دادند، اما به دلیل نداشتن وقت کافی آن را نیمه کاره گذاشتند تا مابقی آن را در روز یکشنبه زنان اطراف مسیح آن را تمام کنند.( یوحنا 19: 39- 42 و لوقا 24: 1 و مرقس 16: 1-2 ) غروب همان روز به پیشنهاد و خواستۀ رهبران یهود ، پس از اینکه سنگ بزرگی را به دهنۀ قبر عیسی غلتاندند، قبر را مهر و موم کرده و سربازانی را برای محافظت مخصوص از قبر قرار دادند.( متی 27: 61-66 )

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر